مکاشفه نوشتن
دیروز هیوا در حال بازی بود و من و همسرم بیرون صحبت میکردیم. برای تشویق هیوا براش یک تخته سیاه خریدم دیروز که بتونه روش با گچ بنویسه و شدیدا درگیر بازی با عروسکهاش و اون تخته بود. کلمه " لباس " رو هم باهاش کار کرده بودم از بسته تراشهه ا و گذاشته بودم در اتاقش که مرتب نگاهش کنه. صدام کرد و گفت " مامااااااااااااااااااااااان بیااااااااااااااااااااااا. گفتم " الان میام . رفتم در اتاق به این صورت بود داشت با گچ با همین قیافه کولی مانند "))))))))) بعد رفت کنار و من از تعجب واقعا داشتم شاخ در میاوردم.... با دیدن این صحنه " هیوا بدون اینکه کلمه " بابا " رو ببینه و پیشش باهش و درست زمانی که روزها میگذشت این کلمه رو ندیده...